رَشحه...

۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۵۴

با طعمِ مهر...

... و نه هر کسی لذت آشپزی با عشق را به خود هدیه میدهد....



+ ناگت مرغ داغان ولی نسبتا خوشرنگِ خوشمزه برای خان داداش...

سنجاق شد به: دو خط زندگیُ سه نقطه...

دل‌شاد بانو
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۱

به او بگویید..

بعضی لبخندها به ظاهر کمرنگ اند، انحنای کوچکی کنج لبت... اما آنقدر عمیق اند که تا مغزِ جانت نفوذ میکنندُ قلبت را گرم. اینطور لبخند زدن ها کار ساده ای نیست، باید دوست مهربانی داشته باشی که انسانیت دغدغهَ ش باشدُ با پیام کوچکی همدرد درد بزرگت شود....


+ سپاسگزارم؛ به قدرِ مهربانیِ نهفته در جانِ کلماتتان.


سنجاق شد به: و خداوند برای تو اسپند روی آتش ریخت...

دل‌شاد بانو
۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۵

غبارروبی با دستمال کاغذی!

وقتی آقایانِ جان، بدون هماهنگی برای فراهم آوردن و اندیشیدن تمهیدات و تدابیر لازم، به فکر آسایش ما می افتندُ زیر گردُ خاک دفنمان میکنند....!



+ نگاه دخترک از پشت کتاب ها را عاشق شدم! :)

سنجاق شد به: دو خط زندگیُ سه نقطه...

دل‌شاد بانو
۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۰

مِهر دانی!

این یک شیشه ی خالی قهوه بود که درشو با گواش، خوش رنگ؛ بدنه ش رو با قلبُ لبخند، خندون و داخلش رو از شکلاتُ آبنباتُ گزُ سایر شیرینیجات پر مهر کردم. ضمیمه شد به سفیران پست پایینُ فرستاده شد به دیار دوست...

 + اگه شد، عکس پر شده ش رو هم اضافه میکنم متعاقبا!


سنجاق شد به: لبخند آفرینِ برتر :)

دل‌شاد بانو
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۳

messy room!

این هم شلختگی گاه گاهِ اتاق یک دل شاد بانو :)

+ اتاقم، خوابگاه، دو شب پیش...

سنجاق شد به: دو خط زندگی و سه نقطه....

دل‌شاد بانو
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۲

لبخندآفرینِ برتر :)

سفیران آماده! همگی بوی رفاقت گرفته اند :) همگی آماده اند تا لبخند آفرینی کنند... :)

به علت فقر امکانات خوابگاهُ نداشتن استیکر، منگنه و هرگونه وسیله مدرن و شیک دیگری، دانه دانه شان را با نخُ سوزن دوختم، دانه دانه شان را :)))


سنجاق شد به: لبخند آفرینِ برتر... :)

دل‌شاد بانو
۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۶

friendِ جان تر از غزل:)

قرار است که این ها بشوند سفیرِ دوستی. ^.^


سنجاق شد به: لبخند آفرینِ برتر... :)

دل‌شاد بانو
۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۰۸

آنچه در خواب نشد، چشم منُ ...

دو بامداد... وقتی شدیدا خواب داشتمُ مقاومت میکردم! نمیدونم چرا اینقدر در برابر زود خوابیدن اخیرا مقاوت میکنم!! :((

سریال فرندز، یارِ غارِ قدیمی... ( عجب جمله ای هم عکس انداختم! )


سنجاق شد به: دو خط زندگی و سه نقطه...

دل‌شاد بانو
۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۵

شیرین

مامان نشسته باشه شوی مورد علاقش رو ببینهُ براش هویچ بستنی ببری که عاشقشه... لبخندش مگه یادت میره؟؟

+ باید برم کلی لیوان بخرم! چه لیوان هایی ما داریم آخه!!! :|


سنجاق شد به: دو خط زندگی و سه نقطه...

                  و خداوند برای تو اسپند روی آتش ریخت...

دل‌شاد بانو
۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۵۰

کاش...

شاید هر کدام از ما آدم ها حرفِ خیلی نگفته ای داشته باشیم توی سینه هایمان. یک حرفِ خیلی خیلی نگفته که بعضی وقت ها آنقدر بزرگ میشودُ میچسبد بیخ گلویت که نفس کشیدن هم برایت سخت میشود. از آن حرف های خیلی نگفته که وقتی به یاد میآوریَ ش زانوهای دلت سست میشود، میلرزد، میریزد... 

و ایکاش کسی بود که ناگفته های دلت را ناگفته میفهمید....


سنجاق شد به: لبریز گلاب میشود چشمانت...

دل‌شاد بانو